انتخابات رياستجمهوري پايان يافت. فراتر از پيروزي قاطع دکتر احمدينژاد، پيروز واقعي اين ميدان مردمي بودند که با مشارکت بالا و چشمگيرشان بار ديگر آراي خود را «ميزان» واگذاري قدرت و حاکميت به دولتي قرار دادند که توقع ميرود با تکيه بر پشتوانه مردمي خود بسان گذشته کمر به کار و خدمت بسته و انتظار همه مردم ايران را از يک دولت اصولگراي عدالت محور برآورده سازد.
اما فرداي اين انتخابات پرشور آشوبگران با غائلهاي که به راه انداختند کوشيدند، شيريني پيروزي مردم را به کامشان تلخ کنند؛ هر چند ملت ايران بارها نشان دادهاند که به تکليف خود عمل ميکنند و از دسيسههايي که عليهشان به کار ميرود باکي به دل ندارند.
موضعگيري و ناخرسندي کشورهاي اروپايي و امريکا نسبت به دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري اسلامي ايران و حمايت آنها از اغتشاشات اخير موضوعي است که قابل بررسي ميباشد. در اين ميان نقش و رويکرد انگليس و رسانههاي اين کشور بسيار برجستهتر مينمايد.
رسانههاي انگليسي به ويژه بيبيسي فارسي در طول ايام فتنه چند رويکرد که همه در راستاي استراتژي مقابله با دولت نهم بود را دنبال نمودند. ابتدا فعاليتهاي آنها در جهت فضاسازي متناسب با تحولات صحنه شکل گرفت اما جهت اصلي سوق دادن مردم به سمت بيتفاوتسازي و عدم اهميت برگزاري انتخابات سير مينمود. اين روند تا گرم شدن فضاي انتخاباتي در کشور ادامه داشت اما رسانههاي انگليس که بهعنوان ابزار اجرايي سياستهاي مداخله جويانه دولت بريتانيا فعاليت مينمايند ناچار به تغيير رويکرد و تلاش براي مصادره فضاي سياسي کشور در جهت اهداف خود شدند.
در اين مقطع، رويکرد آنها در نقش سخنگويي مشارکت مردمي و استقبال عمومي ظاهر شد و از طريق کمپ دو نامزد هماهنگي سياسي- رواني بخشي از جامعه را برعهده گرفتند. جالب است که اهميت انتخابات ايران براي لندن تا آن حد بود که مجموعاً 55 خبرنگار از رسانههاي انگليس تحت عنوان پوشش انتخابات به ايران سفر کردند. اين گروه 55 نفره رسانهاي بعد از پايان برگزاري انتخابات به دليل اينکه نتيجه آنچه که آنها انتظارش را ميکشيدند نبود، سخنگويي جريان تعرض و سپس اغتشاش را برعهده گرفتند.
در اين مقطع بيبيسي فارسي با استفاده از تصاوير دوربينهاي غيرحرفهاي اغتشاشگران، دامنه تبليغات آنها را به حوزههاي بينالمللي کشاند و زمينه را براي اظهارنظر مقامات انگليس که همه امور رسانهاي را در پنهان مديريت ميکردند و ساير مقامات گستاخ اروپايي هموار ساختند.
شبکههاي فارسي و انگليسي بيبيسي بهعنوان سردمداران موج جديدي که هدفش مشوش نشان دادن نتايج انتخابات و ضربه به مشروعيت نظام و انتخابات بود زمام انتشار اخبار کذب و تحريککننده را به دست گرفت و دور جديد جنگ رواني سياسي را آغاز کردند. در راستاي اين جنگ رواني تجهيزات شبکه فارسي بيبيسي قبل از آغاز تظاهرات عدهاي در مقابل سفارت جمهوري اسلامي ايران در لندن (و حتي قبل از حضور پليس) نصب ميگردد اما از 10 هزار نفري که در انتخابات شرکت کردهاند تنها چند صدنفر که چهره بسياري از آنها بهعنوان معاندان نظام شناخته شده است حضور مييابند اما شبکه بيبيسي فارسي لحظه به لحظه در جهت مشوش نشان دادن نتايج انتخابات آن را پررنگ پخش مينمايد. ناگفته نماند اين تعداد کم هم براي يک جريان خاص فعاليت تبليغاتي ميکردند، سازماندهي ميشوند.
در اينجا بايد به اين نکته اشاره کرد که يک وجه مشترک در سياست انگليس براي انتخابات لبنان و ايران وجود داشت که قابل توجه است. در جريان انتخابات لبنان 4 يا 5 هواپيماي بزرگ چارتر وظيفه انتقال لبنانيهاي مقيم انگليس را به بيروت جهت شرکت در انتخابات از سوي دولت انگليس برعهده دارد و سه هفته به 22 خرداد پروازهاي ايران اير با وجود جايگزين شدن پروازهاي بزرگ بازهم با کمبود جا مواجه ميشوند. البته اين بار سياست انگليس بسيج چهرههايي است که ميپندارند ميتوانند به عنوان اعضاي اتاق فکر در روند رأيگيري مردم مؤثر باشند ولي عملاً نتيجهاي در بر نداشت بنابراين امروز بهدليل ناکامي در نتيجه انتخابات سياست دولت انگليس و رسانههاي اين کشور اين است که حتي اگر صحنه توسط مخالفين واگذار شود بايد از ايران سيمايي مشوش و از دولت چهرهاي سرکوبگر به خارج منعکس گردد.
در همين راستا روزنامه تايمز که مواضعي نزديک به دولت انگليس دارد 88/3/25 مينويسد: «آنچه در ايران رخ داده کودتايي عليه کودتا بوده است.» ميلي بند وزير امورخارجه اين کشور 88/3/23 ميگويد: ايران را بايد همچنان در قبال دل نگرانيهاي بينالمللي درگير نگه داشت (تحت فشار گذاشت) وي در اظهاراتي بيادبانه و گستاخانه که دخالت در امور داخلي ايران است ميگويد: «ملازمات حوادث اخير در ايران را با نگراني جدي دنبال ميکنيم.»
بهطور کلي بايد گفت تاکتيک انگليس قبل، حين و بعد از انتخابات ايجاد موج نرم عليه حاکميت و نظام اسلامي در جهت استراتژي آنها که عدم توفيق احمدينژاد براي دور بعدي رياست